سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنکه در خردسالی نیاموزد، در بزرگسالی پیش نیفتد . [امام علی علیه السلام]

Be Do Have
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: Charpabor جمعه 85 بهمن 27   ساعت 4:49 صبح

قدرت فراری

 

چه اتفاقی برای راننده میافته اگر یک فراری با سرعت بیش از 320 کیلومتر بر ساعت به یک تیرک بخوره؟!

جواب : هیچی!!
مرد فقط چند خراش سطحی (از کمربند) برداشته بود، فقط همین!!
ضرر = 1.3 میلیون دلار
لیست انتظار برای یکی دیگه = 2 سال

راننده داره با مأمور پلیس صحبت می کنه، درست بعد از سانحه!!

به اتاقک راننده نگاه کنید ... هیچ خرابی محسوسی وجود نداره!

موتور در قسمت عقب خودرو قرار داره بنابراین راننده در سرعتهای بالا لِه نمیشه!

بله! این است قدرت فراری!


نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:45 عصر

از درخت بیاموزیم استقامت را،

 

این بزرگترین گزینه برای رسیدن به موفقیت و چشیدن از لذت بی‌انتهای نعمات الهی.

 

از درخت بیاموزیم که :

نه تنها در برابر بی‌آبی و کم‌آبی از پای در نمی‌آید، بلکه برای بدست آوردن آب، ریشه‌های خود را عمیق‌تر می‌کند و در نتیجه در مقابل طوفان و بادهای شدید نیز مقاوم‌تر می‌گردد.

 

از درخت بیاموزیم که:

 در جنگل با وجود کمبود نور و رقابت با دیگر درختان ، قد خود را برافراشته‌تر می‌کند و سر به آسمان می‌ساید تا برای بهره‌مند شدن از نور الهی از دیگر رقیبان پیشی بگیرد.

 

از درخت بیاموزیم :

سازگاری را، که در مسیر تکامل خود، سرما را با سوزنی شکل کردن برگها تحمل می‌کند و گرما را با ضخیم‌تر کردن برگها و ذخیره آب برای روزهای سخت.

 

از درخت بیاموزیم که:

همیشه رنج تازیانه آفتاب و سوزش گرمای کویری را تحمل کرده تا لذت سایه انداختن بر سر دیگر مخلوقات را بچشد.

 

از درخت بیاموزیم و همچون او بر لب زمزمه کنیم که:

من درختم، ساقه‌ام نقش ستونی است به ایوان فلک

یک دوصد رنگ به رختم، من درختم

تشنگی، عمق دهد ریشه در خاک مرا

آفتاب، گر ندهد نور، تن پاک مرا

تن من خم نشود، لحظه‌ای عزم مرا کم نشود

سر خود را به فلک دارم و چشمم به ملک

قد خود اوج کنم تا که به نوری برسم

من درختم، تکیه بر دگری جمله حرام است مرا

خود تکیه‌گاهم همه را.

با تشکر از تمامی همکارانی که مانند درخت استوارند و الگوی موثری برای خود من و تمامی عاشقان وست ویژن عزیز هستند.


نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:41 عصر

...وقتی تاریخ را ورق میزنیم، اسامی مردانی را می بینیم که جان و مال و آبروی خود را در راه تحقق رویاها و حقایقی صرف می کنند که سالها بعد تبدیل به بدیهی ترین واقعیات روزمره زندگی می شوند.

گالیله را به خاطر بیاورید! او به خاطر واقعیت ساده ای که امروزه در دبستانها تدریس میشود بنام گردش زمین به دور خورشید یک روز در مقابل دادگاه تفتیش عقاید کلیسا ایستاد و حتی تا پای سوختن در آتش بر آمده از هیمه نادانی مردمان عصر خود پیش رفت.

به لئوناردو داوینچی بیاندیشید! طرحهای اولیه او برای بالهایی که بتواند قدرت پرواز به انسان دهد یک روز دست آویز تمسخر اطرافیان او شد، در حالی که امروزه پرواز چه در قالب هواپیماهای مسافر بری و چه در قالب ورزشهای هوایی (کایت – پاراگلایدر و . . . ) امری بدیهی و کاملا مقبول بوده و همه روزه هزاران پرواز به وسیله انسانها صورت میگیرد.

به ژول ورن بیاندیشید! وقتی کتاب سفر به ماه را می نوشت و در قالب اندیشه های خود انسانی را می دید که روی سطح ماه راه میرود. آن زمان تخیلات ژول ورن همه را متحیر کرد ولی امروز کمتر کسی است که عکس راه رفتن «نیل آرمسترانگ» اولین انسانی که به راستی روی ماه راه رفت را به خاطر نداشته باشد.

به ادیسون بیاندیشید! و کارگاه کوچک تحقیقاتی اش که در پشت اصطبل خانه خود دایر کرده بود و تلاش می کرد که شبان تیره زندگی را مثل روز روشن کند و همه او را دیوانه ای خطاب می کردند، که هر روز یک دستگاه عجیب و غریب و به درد نخور درست می کند.اما امروز حتی اگر به مدت یکی دوساعت، بر حسب اتفاق برق محل زندگیمان قطع شود، ادامه زندگی در آن شرایط برایمان اگر نگوییم غیر ممکن، باید بگوییم بسیار سخت می شود....

نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:39 عصر

(1)- تعیین هدف :

** هدفی که عجولانه وسطحی انتخاب شده باشد،با

 اولین ناملایمات و سختیها به دست فراموشی سپرده

 خواهد شد.

(2)- تعهد :

** هدف و تعهد دو بال انسان در مسیر رشد و تکامل

 می باشند.

(3)- تخصیص زمان :

** « هرگز نمی توانید در حالی که دستهایتان را در

 جیب خود فروکرده اید از نردبان موفقیت بالا روید »

(4)- نوشتن لیست افراد :

** بزرگترین اشتباه این است که به دنبال افراد خاصی

 برای رشد مجموعه خود بگردید.

** در زندگی به هر آنچه بخواهی میرسی.به شرط

 آنکه دیگران را نیز در تحقق اهدافشان یاری کنی .

(5)- دعوت کردن افراد :(invitation):

**« موفقیت مجموعه ایست از تلاشهای کوچک روزانه »

(6)- معرفی کردن presentation) ):

** انرژی انرژی انرژی در جلسات پرزنت بسیار با انرژی

 حاضر شویم .

(7)- پیگیری (Follow up):

** هرگز از تلاش باز نایست،تنها از قعر دره است که

قله بلند به نظر می رسد .

(8)- خرید:(purchase):

** « آنان که کاری را نا ممکن می پندارند :تنها

باشنیدن خبر انجام آن توسط دیگران،فقط یکه میخورند.»

 
«شکست چیزی نیست جز

 دست کشیدن از تلاش»

« اکثر افرادی که شکست می خورند در یک قدمی

 موفقیت دست از تلاش بر می دارند »


نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:34 عصر

1- ملموس کردن سود این سیستم و حقیقی بودن این سیستم

2- جواب دادن به سوالات افراد

که هر دو اینها رابطه مستقیم دارند با

Shift Their Mind

عوض کردن نگرش آنها

روشی موثر برای انجام وظایف شما در پیگیری

با دقت به حرفهای افراد گوش دهید مهم نیست که چند بار همان صحبت را شنیده باشید(برایان تریسی)

با دقت به صحبتهای او گوش دهید در هنگام گوش دادن سر تکان بدهید و خود را از نظر فیزیکی به سمت او ببرید با اشتیاق نه به دروغ با این کار او را ترغیب می کنید که او هم به طور کامل به صحبتهای شما گوش بدهد این کاربه شما کمک می کند تا بتوانید بهتر به سوالات او جواب دهید چون می دانید که مشکل او کجاست

بعد از پیدا کردن سوالات فرد باید فکر کنید که بهترین روش برای جواب دادن و تاثیر گذاشتن بر او چیست با توجه به خصوصیات رفتاری او توجه کنید که با فرد وارد مشاجره نشوید حتی اگر صاحب نفوذ هستید یادتان باشد شما کسی را مجبور به انجام کاری نباید بکنید تصمیم گیر نهایی اوست اورا متوجه این موضوع بکنید

سوال کردن از طرف شما به او نشان می دهد که شما به صحبتهای اوگوش داده اید با این کار او را متوجه می کنید سوالات و صحبتهای بی معنا نکند چون او می داند شما به دقت به صحبتهای او گوش می دهید

ایراد و سوالات افراد به معنی این است که اطلاعات شما کافی نبوده یا روش انتخابی شما غلط بوده و بر او تاثیر نگذاشته می توانید اگر میدانید که هر دو قسمت را به طور کامل انجام داده اید برای رفع این کار میتوانید جواب سوالات افراد را در چندین بار به طور کامل توضیح دهید مراقب باشید با این کار در او حس نخوشایندی ایجاد نکنید( بگویید این فکر کرده من احمق هستم و همه چیز رو دیر میگیرم)

اگر از صحبت کردن اومتوجه هدف نهایی او نمیشوید به زبان بدن او نیز توجه کنید

در صحبتهای او نپرید وقتی شما در صحبتهای طرف مقابل میپرید بجای جواب دادن به سوالات و ایرادات او به ایرادات او ایراد گرفته اید و سوالی تازه همراه با لج بازی برایش ایجاد کرده اید

اگر به شما اعتماد ندارد بهتر است

Feel-Felt-Found

را از سمت یک نفر دیگه انجام دهید یعنی به جای اینکه بگید ==احساس تون رو درک میکنم من هم این حس رو داشتم ولی میدونید چی کار کردم بگید میفهم چی میگید فلانی هم همین حس رو داشت اما بعد متوجه شد که...

برای ایجاد انگیزه در افراد بی انگیزه بیرون کشیدن اهداف او است درمیان گذاشتن اهداف وگفتن مزیت آنها بهترین راه برای بیرون کشیدن اهداف افراد است

وقتی اهداف خود را برای دیگران بازگومیکنید به او هم جرات میدهید تا خود او هم درباره اهداف خود صحبت کند این کار باعث از بین رفتن ترس از خواستن اهداف بزرگ است

در تمام مراحل باید صداقت را داشته باشید و چیزی را به دروغ بیان نکنید چون تاثیر کاملا عکس دارد(صداقت در کار در همه جا به فریادتان میرسد)

 از کجا بهمیم که این طرح هرمی نیست


یکی از ملاکهای تشخیص طرح های هرمی از دیگاه جرالد پی نهرا و جفری بابنر
یک فرصت قانونی در بازاریابی شبکه ای دارای یک سیستم جبرانی بر پایۀ فروش کالا است و نه عضویت اعضای جدید . اگر پول برای عضویت فروشندگان جدید به جای فروش کالا پرداخت شود بیزینس به نظر یک طرح هرمی می باشد .
طرح هرمی هیچ فرقی نمی کنه که یک سیستم جبران Binary باشه ،  Hybridباشه ،  Matrix باشه یا breakaway . موضوع اینه که اولا محصول فروخته بشه اون هم محصولی که با توجه به قیمت بازار قیمت گذاری شده باشه نه بیشتر . ثانیاً به افراد اینگونه القا نشه که می تونن از این کارراحت به ثروت برسن .

کثرت جمعیت جوان ما در اینجا عامل منفی نیست؟
کاملا درست است. جوان بودن جمعیت ما در صنعت IT کاملا به نفع ما است و در مفاهیمی مانند بازاریابی شبکه ای برگ برنده محسوب می شود. این نوع تجارت بیشتر توسط جوان ها انجام می شود. وقتی می گوییم 20 درصد جمعیت جوانان ما در سال 1390 بیکار خواهند بود بسیار رقم نگران کننده ای است و برای هر کشوری می تواند معضل امنیتی ایجاد کند. در دنیا 4 تا 5 درصد بیکاری را مشکل اقتصادی می دانند اما وقتی از این عدد به بالا رفت دیگر یک معضل امنیتی است و باید انواع راهکارهای مختلف برای اشتغال آنها را شناسایی و از آنها استفاده کنیم.
پولی پرداخت کرده‌اند که خورده شده باشد؟
 خیر، تاکنون سابقه نداشته که کسی پولی را به شرکت گلدکوئست پرداخت نماید و خورده شده باشد و قطعاً اگر این اتفاق در آینده بیفتد باز هم اکنون قابل بحث نیست؛ چون ما حق نداریم کسی را قصاص قبل از جنایت کنیم. هر چند که بیمه‌ی شرکت و تضمین‌ها و اعتبارات بالای شرکت در سطح جهان، احتمال این کار را به حد صفر رسانده است .و آنهای که همچین ادعای را دارند این کلاه برداریها از سوی مردم بوده نه کمپانی 
با پولی که برای این کار، هزینه کرده‌اند می‌توانستند شغل پردرآمدتری داشته باشند:؟
اولاً حیف است که از عبارت «هزینه» استفاده کنم؛ به‌تر است بگویم «سرمایه‌گذاری» اما با این فرض که شخصی، پس از ورود، حتی یک سنت هم دریافت نکند باز هم سود این کار از خیلی کارهایی که می‌توانست انجام دهد بیش‌تر است. مثلا سکه‌ای با مبلغ ۵۷۰ دلار یا ۵۰۰ هزارتومان خریده‌اید. اگر ۵۰۰ هزارتومانتان را در کاری سرمایه‌گذاری می‌کردید که ماهیانه، ۱۰٪ سود هم عاید شود (که چنین کاری به ندرت پیدا می‌شود!) پس از ۳سال، یک میلیون و هشت‌صد هزار تومان سود می‌کنید. البته کاری با تورم سه سال آینده و کم شدن قدرت خرید پولتان در سه سال آینده ندارم! در حالی که یک سکه‌ی کلکسیونری گلدگوئست، با گذشت سه سال، معمولاً ارزشی به مراتب بیش‌تر پیدا می‌کند(آن هم به دلار!) و همه‌ی این فرض‌ها بر این است که اشخاص تازه وارد، هرگز نتوانند زیر مجموعه‌ی خودشان را تشکیل بدهند
آیا دلیل مفید بودن گلدکوئست این است که همه‌ی مشتریان آن سود می‌کنند ؟
خیر، البته مشتریان گلدکوئست چنان‌چه فعال باشند؛ پس از مدتی، سود قابل توجهی می‌کنند؛ مثلا تا سقف ۱۵۰۰۰ دلار در هفته، اما همیشه و در همه‌ی مشاغل، عده‌ای هم وجود دارند که به دلایل مختلفی مثل جدی نگرفتن کار، تنبلی، آموزش اشتباه و ... به آن سود مطلوب نمی‌رسند. و اصولا سود خوب دلیل کافی برای مفید بودن کار نیست اصولا هر کاری، استراتژی‌های خاص خودش دارد و چنان‌چه رعایت نشوند؛ نه تنها موفقیت‌آمیز نیستند؛ بلکه می‌توانند برای دیگران نیز مضر و خطرناک شوند
آیا دلیل مفید بودن گلدکوئست این است که این کار با بازاریابی‌های سنتی تفاوت دارد و بیش‌تر افراد به انگیزه‌ی کسب درآمد، جذب این سیستم می‌شوند ؟
خیر، البته این کار با بازاریابی‌های سنتی، خیلی فرق دارد. و ممکن است که افراد به انگیزه‌ی کسب درآمد، جذب این سیستم شوند همان‌طور که خیلی‌های دیگر به انگیزه‌ی کسب درآمد؛ جذب هر نوع صنف دیگری هم می‌شوند. و اصولا انگیزه‌ی کسب درآمد، مفید است اما گفته شود که برخی افراد، شاید تمایل چندانی به خرید خود سکه نداشته باشند و عمده‌ی اهدافشان، همان کسب درآمد باشد. همان‌گونه که نیت و انگیزه‌ی اصلی مردم، در سپرده‌گذاری قرضالحسنه‌ی بانک‌ها،  باید ثواب و فیض مذکور در آیه‌ی «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا» باشد وگرنه سپرده‌گذاری دیگری را(که سود هم دارد) انتخاب می‌کنند. اما در عمل کسی چندان به فکر اجر معنوی‌اش نیست و البته تبلیغات خود بانک‌ها نیز تاکیدی بر اجر معنوی ندارد بلکه هدف بیشتر مردم، و همین‌طور فشار تبلیغاتی بانک‌ها، بر برنده شدن مرسدس بنز الگانس، خودروهای پژو و سکه‌های بهارآزادی و میلیاردها ریال جوایز نقدی و غیر نقدی است(که آن‌هم خدا می‌داند به کی می‌رسد!!) یا انگیزه‌ی خرید محصولات خوراکی فلان شرکت و نگه داشتن درب قوطی نزد خود! البته در گاوصندوق!!(با کمال استفاده از موقعیت متبرک شده‌ی جغرافیایی-مذهبی شرکت!)  به جای خرید محصولات با کیفیت‌تر از شرکت‌های قدیمی‌تر و به‌تر، آیا به خاطر کیفیت خود محصول است؟ و آیا نیت خیلی‌ها از خرید کارت ارمغان بهزیستی(لاتاری سابق) کمک به دیگران است؟ و خیلی سوالات دیگر! اما با این روش‌ها،  جهت سرمایه‌گذاری یا خرید یک محصول، ایجاد انگیزه می‌شود ولو من نوعی، اگر جوایز نبود هرگز سراغشان نمی‌رفتم.


نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:27 عصر

لیست به دسته تقسیم میشه:

1- لیست اهداف
2- لیست افراد

لیست اهداف: شامل لیست دلایل ورود به سیستم، رویاها و اهدافمان است که باید نوشته شوند.
باید مشخص شود که دقیقا چه می‌خواهیم. و توسط آن برنامه‌ریزی‌های بلند مدت و کوتاه مدت کنیم. این باید مکتوب باشد. مثلا فرض کنید من یک منزل یک میلیارد تومانی می‌خواهم. آن را می‌نویسم و حساب می‌کنم که با هجده‌تا فلش‌اوت شصت‌هزاردلاری می‌توانم آن را بخرم. باید ببینم که چطور می‌توانم به فلش‌اوت برسم و در آن وضعیت باقی بمانم. چرا؟ چون به قول برایان تریسی آن چیزی که ما را به وضعیت کنونی رسانده است؛ برای باقی نگه‌داشتن این وضعیت کافی نیست. بنابر این باید هدف بزرگی مثل منزل یک میلیاردی را به اهداف کوچک‌تری تقسیم کرد. مثلا چطور دو نفرهایم بگیرم؟ چطور آموزششان بدهم؟ چطور حمایتشان کنم؟ کی اولین پورسانتم را بگیرم؟ کی به مرحله‌ای برسم که بتوانم دو بازوی دیگرم را فعال کنم؟ کی فلش‌اوت بزنم؟ و چطور خودم را تکثیر کنم که مجموعه‌ام تا نود سال برایم پورسانت‌های بالا به ارمغان بیاورد ؟ به این‌ها می‌گویند اهداف کاری که کوتاه مدت و بلند مدت هستند. دلایل مکتوب بودن لیست اهدافمان، چند مورد زیر است :

- اهداف باید مکتوب باشند تا طبق آن‌ها برنامه‌های درازمدت و کوتاه‌مدت تنظیم کنیم .
- در صورتی که اهدافمان مکتوب باشند جملات تاکیدیمان را به راحتی پیدا می‌کنیم .
- با نوشتن اهداف، به نوعی تعهدات خودمان و زیرمجموعه‌هایمان را امضا کرده‌ایم .
- با نوشتن اهداف، اولویت‌بندی آن‌ها نیز راحت‌تر می‌شود و قانون ا،ب،پ،ت،ث و بیست - هشتاد را راحت‌تر اجرا می‌کنیم .
- اهداف باید هر روز یادآوری شوند بنابراین باید جلوی چشممان باشند .
- زمانی که اهداف به صورت بشکه به بشکه درآیند؛ پیش‌رفت کار محسوس می‌شود و حس خستگی از بین می‌رود .

لیست افراد: اگر با جوابهای مکرر نه رو به رو شدیم اولین اشکال متوجه لیست اسامی ما است .

چرا باید لیست داشته باشیم ؟
معمولا اغلب دوستان تازه وارد این سوال را مطرح می‌کنند که اگر قرار است که دو نفر و تنها دو نفر را وارد کنیم؛ پس چه نیازی به یک لیست بلند بالا داریم؟ علتش ? مورد زیر است :

?- در موارد زیادی افرادی که باید ورودی کنیم با افرادی که می‌خواهیم ورودی شوند فرق دارند: چون پارامترهایی هستند در مورد هر فرد که باید با کمک لیدر و نظارت او، بررسی و آنالیز بشوند. و با در نظر گرفتن آن پارامترها شانس موفقیت در کارمان را اعم از گرفتن ورودی و تشکیل یک تیم قوی بالا می‌بریم. پس باید اسم تمام افرادی که می‌شناسیم را بدون پیش‌داوری بنویسیم و سپس به کمک لیدرمان، تک تکشان را بررسی کنیم و هر کدام که در اولویت قرار گرفت را به جلسه‌ی پرزنت دعوت کنیم .
?- یادآوری اسم دوستانی که باید وارد سیستم شوند اما از ایشان غافل هستیم : گاهی نوشتن نام کسانی که مطمئن هستیم وارد این کار نمی‌شوند و یا حتی از ایشان متنفر هستیم؛ ما را به یاد دوستان دیگری که اتفاقا از Circleهای خوبمان هم هست می‌اندازد. پس هیچ نامی را از قلم نیندازیم .
?- حس اعتماد به نفس و القای آن: داشتن یک لیست طولانی به ما هنگام دعوت دوستانمان یک حس اعتماد به نفس بالا می‌دهد و باعث می‌شود که این حس به دوستمان هم منتقل شود و شانس ورود او به این سیستم افزوده شود .
?- تکثیر موضوع عدم پیش‌داوری: با داشتن یک لیست بزرگ و بدون پیش‌داوری هست که می‌توانیم به زیرمجموعه‌ی خودمان که احتمالا از کمبود Circle رنج می‌برد؛ بخواهیم که پیش‌داوری نکند .
?- داشتن یک ذخیره‌ی خوب برای روز مبادا: گاهی افرادی در زیر مجموعه‌ی ما پیدا می‌شوند که به دلایلی نمی‌خواهند فعالیت کنند. مریضند، سربازند، گرفتارند، امتحان دارند که در آن صورت لیست بالاسری‌ها به داد زیر مجموعه می‌رسد .
?- اضافه کردن اسامی که خرج ندارد: اگر لیستی داشته باشیم که روی آن وقت گذاشته باشیم. شماره تلفن، سن، شغل و اطلاعات دیگرش دقیقا مشخص و روز به روز در حال رشد باشد؛ پس از مدتی یک بانک اطلاعاتی از انواع اقوام، دوستان و آشنایان مختلف با مشاغل و تخصص‌های گوناگون داریم که در هر زمینه‌ای به درد ما می‌خورد .

چگونه لیست درست کنیم ؟
برای داشتن یک لیست منسجم و قابل اعتماد باید از چند قانون و روش استفاده نمود :

قانون چند برگه‌ای: چند تا برگه‌ی جداگانه برداریم و روی اولی اسم تمام برادر و خواهرهایمان را بنویسیم. بعد اسم همسرهایشان، سپس اسم اقوام همسرهایشان، همسرمان و تمام آن‌هایی که می‌دانیم را در برگه‌ی اول بنویسیم . روی برگه‌ی دوم: اسم دایی‌ها، عموها، عمه‌ها و خاله‌ها، پسرها و دخترایشان، همسرانشان و بستگانشان هر کسی را که می‌شناسیم بنویسیم. روی برگه‌ی سوم اسم تمام هم‌کلاسی‌هایمان، هم‌‌کاران، دوستان دوران خدمت، هم‌سایگان و هم‌محلی‌ها هرکدام را که به ذهنمان می‌آید بنویسیم. برگه‌ی چهارم برای تمام کسانی هستند که با ایشان کارت یا شماره‌ی تلفن رد و بدل می‌کنیم. البته زمانی که یک نت‌ورکر شدیم، دیگر نباید در لاک خودمان باشیم. باید مرتب در حال رد و بدل کردن کارت ویزیت و شماره‌ی تلفن باشیم .
قانون یا همه یا هیچ‌کس: یا لیست ننویسیم یا اگر می‌نویسیم اسم هر کسی را که به ذهنتان آمد بدون این‌که لحظه‌ای درنگ کنیم؛ روی کاغذ بیاوریم. برای نوشتن نام‌ها نباید به صورت گزینشی عمل کرد. زیرا که ما در دعوت هیچ‌کدامشان اجبار نداریم و اشخاصی که نامشان در لیست ما می‌رود لزوما از این اتفاق با خبر نمی‌شوند پس برای نوشتن اسامی نباید خجالت کشید .
قانون شین شین سین(ش.ش.س): یعنی حتما و حتما شماره تلفن، شغل و سن هر کس در مقابل اسمش نوشته شود. مثلا اگر شماره‌ی کسی را نداریم آن را از دیگر دوستان بگیریم و حتما بنویسیم .
قانون حلقه‌ی تاثیر گذار: بسیار مهم است. اگر قدرت تاثیرگذاری خودمان در دوستانمان را نمره بندی کنیم. پس حتما و حتما باید بالاترین نمره‌ها را به جلسه‌ی پرزنت دعوت نمود. معمولا این ستون را به نام ستون اعتبار هم می‌شناسند و بعضی‌ها در نمره‌دهی به اعتبار دوستانشان مرتکب اشتباهاتی می‌شوند که جبران کردنشان چندان آسان نیست. در این مورد چند نکته را اگر رعایت نماییم. قطعا موفق خواهیم بود :
نکته‌ی اول: منظور از اعتبار، آن اعتباری نیست که شما برای دوستتان قائل هستید. مثلا بعضی‌ها استاد دانش‌گاهشان یا رئیسشان را دعوت می‌کنند چون آن استاد یا رئیس نزد او خیلی مهم است و این اشتباه است. بلکه باید دید که آیا آن استاد یا رئیس نیز همان اعتبار را برای او قائل است ؟
نکته‌ی دوم: بعضی‌ها گمان می‌کنند که اعتبار، همان اعتبار عاطفی است و بعضی‌ها اعتبار کاری! اصولا اعتبار کاری مربوط به تجارت‌های سنتی است. ما این‌جا با یک تست ساده می‌توانیم دوستانمان را اعتبار بندی کنیم :
فرض می‌کنیم که به علت یک بدهی بالا به زندان افتاده‌ایم. و این خبر به گوش دوستمان رسیده است. اگر او خوش‌حال شد پس نمره‌ی اعتبارش یک است و اگر خوش‌حال نشد اما ناراحت هم نشد یعنی بی‌تفاوت بود پس نمره‌ی اعتبارش دو است. اگر ناراحت شد اما کاری هم به صورت داوطلبانه برای بیرون آمدن ما انجام نداد پس اعتبار سه است و اگر ناراحت شد و به صورت داوطلبانه هر کاری که از دستش برآمد برایمان انجام داد؛ پس اعتبار چهار است. اما اگر راضی بود تا حتی تمام زندگی‌اش را بفروشد و ما را آزاد کند پس اعتبار پنج است. البته گاهی قضاوت در این مورد سخت است اما به هر حال باید در مورد افراد لیستمان حدس بزنیم و خودمان و ایشان را در این شرایط فرض کنیم و نمره بدهیم. کسانی که در این مورد با دقت عمل کنند؛ قطعا در گرفتن ورودی‌شان موفق خواهند بود و توجه داشته باشیم که هدف اصلی والاتر از این‌هاست و موارد مذکور، همه وسیله هستند .


نظرات شما ()

نویسنده: Charpabor دوشنبه 85 بهمن 23   ساعت 11:21 عصر

 

مواظب باشید رویاهایتان را ندزدند

دوستی به نام "مونتی رابرتز" دارم، که صاحب یک مرتع پرورش اسب در

سان سیدرو است.

بار آخری که آنجا بودم پس از معرفی کردن من به مهمانان گفت: بگذارید بهتان بگویم چرا به جک اجازه میدهم از خانه ام استفاده کند.

داستانش به مرد جوانی بر میگردد. او پسریک مربی اسب بود که از اصطبلی به اصطبل دیگر و از مزرعه ای به مزرعه دیگر میرفت و اسب پرورش میداد. به همین خاطر تحصیلات دبیرستانی پسر مدام با وقفه مواجه میشد. یک روز در مدرسه از پسر خواستند در مورد اینکه دوست دارد در آینده چه کاره شود بنویسد.

آن شب او اهداف زندگی اش و این که میخواهد صاحب یک مرتع پرورش اسب شود را در هفت صفحه شرح داد. او رویاهایش را با جزییات بسیار دقیقی توضیح داد و حتی نقشه ای از یک مرتع 50 هکتاری کشید و جای تمام ساختمانها ، اصطبلها و زمین های تمرین را روی آن مشخص کرد. سپس نقشه دقیقی از یک خانه 1000 متری کشید که در همان مرتع واقع میشد. او با جان ودل روی این پروژه کار کرد و روز بعد آن را به معلمش تحویل داد. دو روز بعد وقتی برگه هایش را تحویل گرفت روی صفحه اول نوشته شده بود:بسیار بد. بعد از کلاس بیا با هم صحبت کنیم.

پسر رویایی داستان ما پس از کلاس سراغ معلم رفت و از او پرسید: برای چه روی برگه ام نوشته بودید بسیار بد؟" معلم گفت:چون رویایی دست نیافتنی از پسرکی جوان بود. تو پولی نداری. از خانواده ای سرگردان و بی خانمان هستی و هیچ پشت و پناهی هم نداری.

تملک مرتع پرورش اسب پول زیادی می خواهد. باید پول زیادی بابت خرید زمین پرداخت کنی و برای خرید اسب های اصیل که بتوانی از زاد و ولد آنها اسب پرورش بدهی هم به پول نیاز داری ضمن اینکه برای بنای اصطبل و ساختمان ها هم مبالغ هنگفتی باید پول هزینه کنی همانطور که می بینی هرگز نخواهی توانست چنین کاری بکنی.

 و بعد اضافه کرد: فرصت دیگری به تو میدهم اگر در مورد هدف دستیافتنی تری بنویسی نمره ات را تغییر میدهم.

پسر به خانه برگشت و در مورد صحبت های معلمش فکر کرد. در نهایت سراغ پدرش رفت و از او پرسید بهتر است چه کار کند؟ پدرش گفت: ببین، پسرم تو باید خودت در این مورد تصمیم بگیری هر چند که فکر میکنم این تصمیم گیری برای آینده ات بسیار مهم باشد.

سرانجام پس از یک هفته فکر کردن پسر همان اوراق را به معلم باز گرداند  و هیچ تغییری در آنها ایجاد نکرد فقط روی یک برگه نوشت:

 شما میتوانید نمره بدی برایم منظور کنیدولی من ترجیح میدهم رویایم را حفظ کنم.

و آن را به همراه ورقه ها به معلمش تحویل داد.

سپس مونتی، رو به حضار کرد و گفت: این داستان را برایتان تعریف کردم چون شما هم اکنون در خانه 1000 متری من وسط یک مرتع 50 هکتاری قرار دارید.

من هنوز اوراق مدرسه ام را حفظ کرده ام میتوانید قاب شده آنها را روی شومینه ببینید.

سپس ادامه داد: بهترین قسمت داستان تابستان سال پیش اتفاق افتاد که همان معلم 30 دانش آموز را برای یک اردوی یک هفته ای به مرتعم آورد. وقتی داشتند می رفتند رو به من کرد و کفت: راستش مونتی، الان میفهمم زمانی که معلمتان بودم بعضی وقتها رویاهای شاگردانم را می دزدیدم. طی آن سالها رویاهای بسیاری از بچه ها را دزدیدم ولی خوشبختانه تو آنقدر سرسخت بودی که تسلیم نشوی.

اجازه ندهید کسی رویاهایتان را بدزدد، دنبال رویاهایتان باشید مهم نیست چه پیش می آید.

هر واقعه ای درآغاز به صورت رویاست.(کارل سندنبرگ)

 

قدرت رویاهای بزرگ

در کار برنامه ریزی برای ثروتمند شدن به کسی اجازه ندهید که رویای شما را از بین ببرد . باید با موفق های روزگار و دوران گذشته خود آشنا شوید . باید با زندگی کسانی آشنا شوید که رویای آنچه را که ارزشمند است به دنیای ما ارزانی داشته است ؛ به من و شما امکان داده است تا استعداد های خود را بروز دهیم .

اگر کاری که می خواهید بکنید درست باشد و به آن باور داشته باشید درنگ نکنید , قدمی به پیش بگذارید و رویای خود را جامه عمل بپوشانید . هرگز به گفته های این و آن توجه نکنید . توجه نکنید که ممکن است موقتا شکست بخورید زیرا شاید دیگران ندانند که هر شکست با خود بذرهایی از موفقیت و پیروزی به همراه دارد .

توماس ادیسون ساختن لامپ را در رویای خود داشت . می خواست لامپی بسازد که با برق روشن شود . او مصمم شد که به رویایش جامه عمل بپوشاند و با آنکه بیش از هزار بار شکست خورد , آنقدر ایستاد تا موفق گردید .

ولان در رویای ایجاد سیگار فروشی های زنجیره ای بود . او نیز رویایش را جامه عمل پوشاند به طوری که امروزه «فروشگاههای سیگار متحد» برخی از بهترین مناطق فروشگاهی امریکا را به خود اختصاص داده است .

برادران رایت در رویای ساختن ماشینی بودند که در هوا پرواز کند . حالا هرکس در هرجای دنیا می داند که آنها رویاهایشان را به حقیقت پیوند دادند .

مارکونی در رویای ایجاد نظامی بود که بدون سیم و به کمک امواج پیامهای رادیویی مخابره کند . امروزه مصداق یافتن رویای او را می توانید در فروشگاههای فروش رادیو و تلوزیون مشاهده کنید . شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید دوستان مارکونی به سلامت فکری او تردید کردند و او را به بیمارستان روانی فرستادند . زیرا او معتقد بود به اصلی دست یافته که می تواند به کمک آن پیامها را بدون استفاده از سیم , به شکل امواج مخابره کند .

صاحبان رویا در روزگار ما چیزی کمتر از اینها ندارند . دنیا پر از فرصت های مناسبی است که رویاگران گذشته هرگز از آن اطلاعی نداشته اند .

اشتیاق سوزان برای بودن و انجام دادن نقطه شروعی است که باید صاحب رویا از آن بیاغازد . رویا از بی تفاوتی , تنبلی , یا نداشتن الهام و آرزو ناشی نمی شود .

توجه داشته باشید همه کسانی که در زندگی موفق می شوند , ممکن است در شروع با دشواری روبرو باشند . ممکن است مجبور باشند به تلاشی نومید کننده دست بزنند , باید شداید و مشکلات را هموار کنند تا به هدف خود برسند .

جان بانیان , قطعه ادبی مذهبی اش «پیشرفت زائر» را وقتی نوشت که اورا به جرم باورهای مذهبی اش به زندان انداختند و مجازات کردند .

اهنری وقتی از نبوغ ذهنی خود آگاه شد که در سلول زندان شهر کلمبوس اوهایو به سر می برد . او مجبور بود که از قوه تخیل خود استفاده کند . در این زندان بود که به جای آنکه خود را مجرمی نگون بخت ببیند , نویسنده ای بزرگ یافت .

هلن کلر , چند روز پس از تولد ناشنوا , نابینا و لال شد . به رغم این همه بدبیاری او در تاریخ نام خود را در جمع اشخاص شهیر جای داد . هلن کلر ثابت کرد اگر کسی خود را شکست خورده نپندارد , درشمار شکست خوردگان قرار نمی گیرد .

توجه داشته باشید که میان خواستن و آماده دریافت آن بودن تفاوتی وجود دارد .

نقطه عطف موفقیت از لحظات بحران شروع می شود .

قبل از شروع بدانید که ایمان آن چیزی است که به شما حیات , قدرت و عمل می بخشد .

این جمله را دوباره و چندباره بخوانید.ارزش آن را دارد که آن را به صدای بلند بخوانید . ایمان نقطه شروع انباشت ثروت است . ایمان مبنای همه اعجازهاست , مبنای همه اسراری است که آن را به کمک قانون علم نمی توان تحلیل نمود .

ایمان تنها پادزهر شکست است .

ایمان عنصری است که وقتی با نیایش همراه شود انسان را در ارتباط با فراست الهی قرار می دهد . ایمان عنصری است که اندیشه را متحول می سازد . ایمان اندیشه ساخته و پرداخته ذهن انسان را به معادل روحانی و معنوی آن تبدیل می کند .

ایمان تنها عاملی است که به کمک آن می توان نیروی فراست الهی را در خدمت انسان گرفت .

بیندیشید و ثروتمند شوید , ناپلئون هیل

زندگی یا پر است از هدف یا پر از بهانه (پاتمن)


نظرات شما ()

<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فرق بین موفیت وشکست
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
128071 :مجموع بازدیدها
5 :بازدید امروز
44 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
Be        Do        Have
مدیر وبلاگ : Charpabor[48]
نویسندگان وبلاگ :
سید عباس آزرینوشان
سید عباس آزرینوشان[0]
محمد محمدی پور
محمد محمدی پور[0]
حمیدرضا مسعودی[0]

لوگوی خودم
Be        Do        Have
لوگوی دوستان


لینک دوستان
توسل به فاطمه
صفحات اختصاصی
بایگانی نوشته ها
پنج اصل شکست ناپذیر موفقیت
استرس
ارتباطات و آفات آن
21 رمز موفقیت میلیونرهای خودساخته
اعتماد به نفس خود را چگونه پرورش می‌دهید؟
رؤیاهای شما از شخصیت درونتان می‌گوی
این دیوانگی است
خوشبختی های بزرگ در پشت لحظه های کوچک
چرا اهداف در بعضی افراد کمرنگ می شود
جوان
هوشمندانه‌تر کار کنیم
گابریل گارسیا مارکز
روانشناسی میوه ها
دانستنیها
من + تو = ما
موفقیت از کجا می آید
تکیه ام بر چیست؟
باور
نیروی عظیم درون انسان - T.N.T
لیدرشیپ
خودرو مورد علاقه شما کدام است؟
12روش برای ایجاد نشاط در زندگی
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از کتاب قورباغه را قورت بده
برای خانمهای لیدر
در آستانه اظهارنظر شورای نگهبان
وظیفه شما در هنگام پیگیری کردن
نابغه درون خود را رها کنید
مواظب باشید رویاهایتان را ندزدند
قورباغه را قورت بده
از درخت بیاموزیم
دندانه های کلید
از بزرگان بیاموزیم
لیست
آموخته ام
آشنایی با برنامه ریزی کاربردی
3 فاکتور اصلی موفقیت
قدرت فراری
اطلاعات عمومی
موانع موفقیت
اشتراک